مناجات با امام زمان عج الله تعالی فرجه
ای گـوهـر ولای تو در جـوهـرم، بـيا تا پَـر نشست تيـر غـمت در پـرم، بيا آتش گـرفـتم از تب عشق تو، سـوختم ای كرده سوز هجر تو خاكـسترم، بيا من رو به آسـتـان تو آوردهام ز شـوق من انـتـظار وصـل تو را ميبـرم، بيا والفجر ما طلـیعـۀ فجر ظهـور توست ای لـحـظـۀ طـلـوع تو در بــاورم بـیـا اکنون که خط آتش وخون پیش روی ماست ای دادخـواه خــون خــدا در بــرم بـیا من خـواب را ز دیـدۀ دشـمن ربـوده ام گاهی به خـواب دیـدۀ پرسـشگرم بیا دامن کـشـان ز دامـنـۀ مـوج انـفــجـار ای سـایـۀ عـنـایـت حـق در سـرم بـیـا يك عـمر ميـزبان غمت بودهام، تو هم يك شـب به مـيـهـمـانیِ چـشـم تـرم بيا |